امروز 22 دی ماه 1393 یعنی گلم یازده ماه از به دنیا اومدنت گذشت ،11 ماهی که پر از خاطر خوب وشاده ،تو یازده ماه چه روزای که گذشت .روزکه تو بیمارستان به دنیا امدی . روزی که اولین بار بردمت واکسن بزنی و کلی گریه کردی. روزی که اولین عیدنت بود شما اگزما گرفتی مامانی خیلی ناراحت بود، روزی که هوا گرم شود زیر گردنت عرق سوز شد.روزی که تونستی بشینی که انگار تمام دنیا به من داده بودن.روزی تونستی برای اولین بار با کمک به دیوار و وسایل راه بری چه روزای شیرینی بود چه...
مدت ها بود که منظر اولین دندونم دختر گلم بودم تا اینکه بعد از کلی اذیت شدن یه دفع دیدم یه مروارید سفید نمایان شده خیلی خوشحال شدم بلاخره در یازده ماهگی زندگیت اولین دوندون در اوردی..انقدر باهات کلنجار رفتم تا تونستم این عکسارو بگیرم ...
مدتها بود که قرار بود بریم بازار و برای مهرسا طلا بخرم که هر دفعه جور نمی شد تا اینکه پنج شنبه 24\7شوشو مرخصی گرفت و ساعت 9 عازم بازار شدیم بعد کلی گشتن برای سرویس طلا برای مهرسا فقط یک مغازه طلا کودک داشت که عکسش براتون میزارم فقط چون عکس رو با عجله گرفتم شاید خوب نشده ...